مسافرت مشهد
سلام پسر زیبای من .
گلم اگر یادت باشه به شما گفته بودم بابایی هفته های اول زندگی جنینیتون برات سلامتی شما نظر امام رضا کرده بو د . برای همین منو بابایی به همراه مامان مسی و مادر طاهره . خاله سارا و زن دایی بهناز مامی با قطار شب چهارشنبه ساعت 19:30 تاریخ 91/12/02 راه افتادیم به سمت مشهد . بابایی 2تا کوپه 4 نفره برامون گرفته بود تا من و شما راحت باشیم (بابایی مرسی ) خلاصه تو راه کلی خوش گذشت ولی موقع خواب خیلی سختم بود شما که اصلا تو دلم آرومو قرار نداشتی و خودمم از درد یه جا بند نبودم طفلی بابا حمید که پا به پای ما بیدار بودو نگرانی میکشید . خلاصه که هر طوری بود اون شب گذشت و ما ساعت 7:30 صبح رسیدیم به مشهد و رفتیم خونه ای که بابایی گرفته بود و همه تا ساعت 11 استراحت کردیمو بعدش حاضر شدیم بریم به سمت حرم امام رضا . چقدر زیبا بود مامی باورم نمیشد تو حرم هستیم (آخه من اولین بارم بود به مشهد اومده بودم ) چقدر برات دعا کردم برای سلامتی شما گل پسر و همه بچه ها ( ایشاله که امام رضا دعامو مستجاب کنه ) بعد از اونم رفتیم رستوران احسان که واقعا غذاش بی نظیر بود . بعدشم که من حسابی خسته شده بودم و باید حتما استراحت میکردم ( آخه سفر تو شرایطی که من بودم و اول ماه 8 برام خیلی خطرناک بود) خلاصه اومدیم خونه و من استراحت کردم و بابایی به همراه مادرشون و خاله سارا و زن دایی رفتن بازار رضا تا خرید کنن منو مامان مسی هم موندیم خونه ( کلی هم حوصلمون سر رفت ) روز بعد هم رفتیم طرقبه و نهارو تو شاندیز خوردیم و بعدشم رفتیم پاساژ الماس شرق خرید کردیم . ساعت 18 دوباره رفتیم حرم و دعا کردیمو نماز خوندیمو خداحافظی کردیم از امام رضا و آمدیم خونه تا حاظر بشیم برای برگشت به سمت تهران .
جمعه ساعت 1:15 صبح بلیط برگشتمون بود و ساعت 15:30 دقیقه رسیدیم تهران . بازم تو راه کلی بهمون خوش گذشت .
ایشاله سفر بعدی که میریم شما هم تو بغلمی
اینم یه سوغاتی خیلی کوچولو از مشهد برای گل پسرم