نگرانی من
سلام مامانی
دیروز بی نهایت منو نگران کردی وروجک آخه از صبح تا شب یه تکونم نخوردی. بخدا داشتم از استرسو نگرانی میمردم . ولی خدارو شکر ساعت حدود 1 شب شروع کردی ورجو ورجه کردن و من از خوشحالی بال درآوردم . الهی من قربون لگد زدن هات بشم .
امروزم که خداروشکر مثل سابق از صبح داری وول میزنی گل نازم .
خوب دوتا خبر برات دارم مامی جون یکی اینکه من مجبور شدم دکتر وزیریو عوض کنم و برم زیر نظر آقای دکتر محسن معینی . خیلی استرس دارم بابت این موضوع .
خبر دوم در مورد اسمته گل زیبای من . آخه تصمیم گرفتیم اسمتو عوض کنیم چون میگن این اسم تو ایران کاربرد صنعتی داره . واقعا برامون کاره سختیه . امیدوارم منو بابا حمیدت بتونیم اسمی که لایقشیو برات پیدا کنیم . راستی بابا حمیدت خیلی دوست داشت اسمتو زانیار بزاره ولی من خیلی نتونستم با این اسم ارتباط برقرار کنم که اینم شده یکی دیگه از نگرانیهام .